سبلان سومین قله بلند ایران و یکی از زیباترین هاست . هر ساله از اوایل تابستان موج حضور کوهنوردان بریا صعود به این قله آغاز می شود . مسیر تردد به قله بسیار شناخته شده است . زیبایی های مسیر دره شیروان دره سی و چشم اندازهای منحصر به فردی که در مسیر رسیدن از مشگین شهر به پناهگاه دیده می شود . ولی زیبایی های این منطقه محدود به این مسیر نیست . مسیرهایی که دور از دسترس تر بوده اند ، زیبایی های بکر خود را بیشتر و بهتر حفظ کرده اند. مسیر های فرعی ییلاقات که مسیر تردد محدود عشایر منطقه است راههایی است که می تواند ما را به قلب این زیبایی ها برساند .
برای تعطیلات خرداد 96 برنامه ریزی کردیم تا در دامان سبلان باشیم . نیم دور ، دور این کوه زیبا را در نیمه شمالی آن از مهربان در آذربایجان شرقی که شهر خودمان است تا اردبیل طی کنیم . برای سفر به این منطقه ، تعطیلات خرداد بهترین زمان است . چرا که با توجه به دمای پایین منطقه ، گل ها در خرداد به اوج خود می رسند . بعد از 15 خرداد ، مسیر ورود عشایر به منطقه باز می شود و با چرای مراتع ، زیبایی های آن دیری نخواهد پایید .
مسیر به این شرح برنامه ریزی شد :
روز اول از مهربان تا مشگین شهر از مسیر روستای نرمیق
روز دوم از مشگین شهر به سمت مسیر آب گرم هایی که در نهایت به قینرجه و موئیل منتهی می شود و از مسیر ییلاقات تا شابیل
روز سوم از مسیر سردابه تا اردبیل
روز های اول و دوم برنامه تا حد زیادی سنگین در نظر گرفته شده بود . لذا برای اطمینان از امکان اجرای برنامه ، تیم کوچک و چابکی برای این برنامه تدارک دیده شد . آقایان هادی قربانزاده ، یحیی علی پور ، قهرمان نورانی ، عبدالله مهدوی و آیدین غفارنژاد مهربانی نفرات تیم بودند .
نفرات شب با اتوبوس مهربان حرکت کرده و صبح ساعت 7 در مهربان پیاده شدند . برای عزیمت به مهربان می توانید با اتوبوس های زیر هماهنگی نمایید .
آقای عبدالهی 09125974675
آقای احساسی 09144180150
با آماده سازی دوچرخه ها به سمت روستای برآغوش حرکت کردیم . صبحانه مفصلی در باغ حاج رشید صرف شد :
باقی مانده سیب زمینی هایی را که با نان تازه و کره و پنیر به همراه چای آویشن صرف شده بود لای نان پیچید و به عنوان ذخیره آخرت همراه برداشت . مسیر را ادامه دادیم . از مهربان به سمت نرمیق حدود 15 کیلومتر مسیر آسفالته با شیب سربالایی ملایم است . بعد از اینکه وارد مسیر فرعی خاکی شدیم ، شیب مسیر هم افزایش می یابد . اطراف مسیر تا روستای صومعه ، زمین هایی بود که به نظر می رسید خشکسالی تاثیر قابل توجهی روی آنها داشته و بسیاری از کشت ها وضعیت جالبی نداشتند .
وارد سربالایی خاکی شدیم . اینجا زمین خشک تر بود . مسیر بسیار خوب بود و در نتیجه تلاش هایی که اخیرا برای بهبود این مسیر انجام شده است ، مسیر یکدست و صاف و نسبتا عریضی تا سه راهی نرمیق ساخته اند . بعضی جاها سربالایی ها ناگزیرمان می کرد که دوچرخه را دست بگیریم ولی در مجموع ، تیم روان بود و خوب پیش می رفت . با بالا رفتن ارتفاع وضعیت گیاهان هم بهتر می شد . مسیر تا سه راهی نرمیق هیچ خروجی ای ندارد . ولی به جایی می رسد که 4 راه از آن منشعب می شود . راه میانی که پیچ در پیچ در سینه کش کوه بالا می رود مسیر درست ماست . این مسیر نسبت به سایر مسیرها کم تردد تر است و ممکن است یافتن مسیر در اینجا مشکل باشد .
بعد از سه راهی ، چشمه آبی است که می توان قمقمه ها را پر کرد . جلوتر چند جای دیگر هم آب هست و بعلاوه اینکه عشایر در این مسیر زیادند . می تان از آنها هم آب گرفت . ولی احتیاط شرط عقل است . در مسیر همانطور که گفتیم چادرهای عشایر زیادند و هر چادری چندین سگ دارد . معمولا سگ ها نا آرامند و برخورد نامناسب می تواند حادثه ساز باشد . بنابر این سعی می کنیم از کنار چادرها به آرامی عبور کنیم و با شنیدن صدای سگ ، از دوچرخه پیاده شده و دوچرخه ها را دست بگیریم .
این ییلاق پر از گل های آویشن و گون است . الان بهترین فصلش است و بوته های گون پر از گل اند و فضا پر از گله گله گل های بنفش و یاسی در محیطی سبز است .
هوا تا اینجای مسیر آفتابی بود . از دو ابرهایی دیده می شوند و هوا نسبتا خنک تر شده است . بعد از سربالایی بزرگ تقریبا در خط الراسی هموار پیش می رویم . از کنار چندین چادر عبور می کنیم . دشت هایی پر از گل های زید و یخچال هایی که هنوز یادگار برف زمستان گذشته را نگه داشته اند در بین مسیر کم نیستند . به جایی می رسیم که تیغه کوه ، حد فاصل بین منطقه مهربان و منطقه مشگین شهر است . قبل از این تیغه چشمه آبی هم هست . نم نم بارانی میزند . ترجیح می دهیم راهمان را ادامه دهیم . از تیغه که رد می شویم هنوز 100 متر پاین نرفته ایم که تگرگی وحشی گریبانمان را می گیرد . فقط آنقدر فرصت می کنیم که زیر اندازمان را باز کنیم و روی سرمان بگیریم تا از آسب احتمالی برخورد دانه های تگرگ در امان باشیم . بادگیرهای نازکی که برای مقابله با نم نم باران دقایقی پیش به تن کرده ایم در برابر سرمایی که یکباره محیط را در بر می گیرد کارساز نیست و بارش سریع تگرگ ، این امکان را نمی دهد که لباس مناسبی بیابیم . تا زمان اتمام تگرگ در همان شرایط منتظر می مانیم . بعد از حدود یک ربع ، تگرگ در شرایطی تمام می شود که تمام بدنمان خیس است و دما بسیار کاهش یافته . سوزش دستانمان ترکیبی از سوزش محل برخورد دانه های تگرد و سوزش ناشی از سرمای هوا روی پوست خیسمان است .
بلافاصله چادر را برپا می کنیم و با اجاق گاز کوچک آقا هادی ، سعی می کنیم لباسهایمان را خشک کنیم و گرمای از دست رفته بدن را بازیابی کنیم. داخل چادر بخار می گیرد ولی بیون همچنان سرد است . اگرچه بودن در گرمای چادر لذت بخش است ولی زمان کم داریم و ترجیح می دهیم ادامه مسیر دهیم . پایین دست ها باران باریده و زمین گل آلود شده . این مسیر در قسمت بعد از تیغه میانی ، جایی که به سمت مشگین شهر سرازیر می شویم ، هم سنگلاخی است و زیر سازی خوب مانند نیمه مهربان ندارد و هم شیب تندتری دارد . گل آلود شدن مسیر هم مزید بر علت شده است تا رکابزنی در این مسیر آسان نباشد . ولی چشم انداز دشت سرسبز و زیبای مشگین شهر به همراه جنگل های پراکنده ای که در دامن کوه ها دیده می شود بسیار دیدنی و قابل تحسین است . در انتهای سرازیری خاکی به روستای انزان میرسیم که اولین روستای منطقه مشگین شهر از این مسیر است . بعد از این جاده آسفالته است و حدود 25 کیلومتر تا خود مشگین شهر فاصله داریم . ادامه مسیر تا مشگین شهر را در جاده و در زیر نم نم باران ادامه می دهیم . به مشگین شهر که می رسیم هوا تاریک شده است . مردم با آستین کوتاه در خیابان تردد می کندد ولی ما هنوز سرمای تگرگ را در جانمان داریم و هر چه داریم بر تن کرده ایم و باز سردمان است . جایی برای ماندن اجاره می کنیم تا صبح فردا به مسیرمان ادامه دهیم . اجاده سوییت ها در مشگین شهر بسیار پایین است . ما آپارتمانی را به قیمت 50 تومن برای 5 نفر گرفتیم که عالی بود . علی رغم تعجب صاحب خانه درخواست کردیم بخاری را هم روشن کند و کرد .
مسیر روز اول سفر را در سایت ویکی لاک به آدرس زیر می توانید ببینید
روز دوم ، صبح ساعت 7 خانه را تحویل رادیم و راهی شدیم . دو سناریو در نظر داشتیم . اول اینکه با توجه به بارندگی صورت گرفته و احتمال گل آلود بودن مسیر های ییلاق ريال برای رسیدن با شابیل مسیر جاده آسفالته را از میان باغ های مشگین شهر و در امتداد شیروان دره سی ادامه دهیم . دوم اینکه مسیر از قبل طراحی شده از سمت قینرجه و موئیل در جاده های ییلاقی تا شابیل را پیش بگیریم . ریسک شیرینی کردیم و دومی را برگزیدیم . در این مسیر می توان از پل معلق مشگین شهر نیز بازدید کرد . در خصوص این پل تصاویر و توضیحات در اینترنت زیاد است و جستجو در مورد آن را به خواننده وا می گذارم.
به سمت قینرجه حرکت کردیم . مسیری حدودا 20 کیلومتری که مشگین شهر را به روستاهای موئیل و قینرجه می رساند ، مسیر طلایی آبگرم های ایران است . در این مسیر بیش از 20 مجتمع آبگرم فعال وجود دارد و با توجه به ظرفیت های طبیعی موجود ، تعداد آنها به سرعت در حال افزایش است . شاید سفرهایی به سرعین داشته اید . سرعین شهری است که آبگرم زیاد دارد . شهری در احاطه مجتمع های کوچک و بزرگ آب معدنی که در آن جز حال و هوای آبگرم چیز دیگری نیست . بریا طبیعت دوستان این فضاها زیاد جذاب نیست . آنها را به دیدن آبگرم های مشگین شهر دعوت می کنم که در دل طبیعت ایجاد شده اند و زیبایی های طبیعی ، آنها را احاطه کرده است .
مسیر تا خود قینرجه یا موئیل سربالایی است . تقریبا یکدست . برخی جاها کمی بیشتر می شود و با سنگینی بار و بندیلی که روی ترک دوچرخه بسته ایم نمی شود رکاب زد . بالا می رویم و حدود ساعت 1 است که به اول مسیر فرعی می رسیم . این مسیر ییلاقی ، قبل از روستای موئیل از جاده اصلی منشعب می شود . مسیر زیاد قابل تشخیص نیست و اگر جی پی اس مسیر را نداشته باشید شاید نتوان پیدا کرد مگر با پرس و جو از محلی ها . البته محلی ها خودشان هم زیاد از مسیرهای عشایری آگاه نیستند . نیسان های عشایر بهترین راهنماها در این نوع مسیرها هستند چون کم و بیش همه این مسیرها را رفته اند و دیده اند . مسیر مورد نظر ما از پشت آبگرم یئل سویی جدا می شود . اول مسیر نسبتا صاف و هموار و تخت است . ولی زیاد طول نمی کشد که در اولین پیچ سربالایی سنگین گریبانمان را می گیرد .
به سربالایی جاده که می رسیم ظهر گذشته است و هنوز ناهار نخورده ایم . از یکی از زنان عشایر که در کنار چادرش ایستاده است می پرسیم تا شابیل چقدر راه است می گوید راه زیاد دارید باید بروید . می گوییم چقدر دیگر بالا برویم م می گوید تا خدا . خدا را می کشد و معلوم است که راه سنگینی در پیش داریم . جلوتر دم یکی از چادرها ، درخواست آب می کنیم . قمقمه هایمان را پر می کنند . عبدالله از زن عشایر می پرسد شیر هم دارید ؟ قبل از اینکه جوابی بشنود می گوییم وسیله برای پختن شیر نداریم که . ول کن . زن عشایر می گوید کمی صبر کنید . در حال دوشیدن گوسفندانیم . خودم می پزم . و برایمان سفره ای پهن می کند اعیانی . نان و شیر و شکر در دامان طبیعت با منظره ای زیبا از کوه سبلان و با بوی آویشن کوهی . ناهار را می خوریم و بعد از استراحتی کوتاه راهی می شویم . البته پول ناهار را حساب می کنیم . این ناهار در اینجا خیلی با ارزش تست . اگرچه عشایر منطقه چشم و دل سیرند و برای داده هایشان چشم داشتی ندارند ولی باید طوری تعامل کرد که مسافر بعدی هم به راحتی در خانه این قوم میهمان نواز را بزند و این سفره برقرار باشد .
بعد از سربالایی های سنگین ، طبیعت سورپرایز خود را برایمان رو کرد . دشتی پر از گل های زرد رنگ . دریاچه ای کم عمق ولی بسیار زیبا که دورتادور آن را این گل های زرد پوشانده بودند . در بالادست تصویر سبلان بود و در پایین دست ، نمای زیبایی از باغ های مشگین شهر دیده می شد . خانواده ای چادر خود را در کنار آب و قبل از دریاچه برپا کرده بودند . خوش و بشی کردیم و به گرمی از ما استقبال کردند . استراحتی نسبتا طولانی در این دشت پر گل داشتیم و تصاویری که به یادگار برداشتیم .
با فاصله نه چندان زیادی به دشت گل زرد دوم رسیدیم . قسمت های از مسیر ، بعد از دشت ، سنگلاخی بود با سنگ هایی بسیار بزرگ که به نظر می رسید نیسان هم به سختی بتواند از آن عبور کند . رد ماشین ها هم کم رنگ تر بود . بطوری که بعضی جاها که رشد علف ها بیشتر بود ، رد ماشین ها پوشیده شده بود . حتما باید از مسیریاب برای این منطقه استفاده کرد .
به شابیل که نزدیک تر می شدیم تابلوی سازمان حفاظت محیط زیست که ورود به محیط زیست خرس قهوه ای و حیوانات دیگر را هشدار می داد توجهمان را جلب کرد . تلاشمان را بیشتر کردیم تا حداقل از ترس مواجهه با خرس قهوه ای ، قبل از تاریکی هوا به شابیل برسیم .
آخرین بلندی قبل از شابیل ، نمایی از شیروان دره سی دارد . نمایی که در آن دیواره های پر ابهت این دره از دور ولی واضح دیده می شود . بعد از آن مسیری سرازیری است که به آبگرم شابیل ختم می شود . از محلی که راه با مسیر پناهگاه تلاقی میکند باز مسیر بهتر مسی شود و راه کاملا مشخص . فقط باید توجه داشت که مسیر سربالایی به سمت پناهگاه است و مسیر سرپایین را باید به سمت شابیل ادامه داد .
در شابیل اتاقی از همین اتاق هایی که در شکل بالا دیده میشود را به قیمت 40 تومن کرایه کردیم . وسائل را گذاشتیم و تنی به آب گرم شابیل زدیم . بسیار عالی و دلچسب بود . در این فصل سال اینجا چندان شلوغ نیست و زمانی که ما رفتیم ساعت از 10 شب هم گذشته بود و اندک مسافرانی که بودند ف همه رفته بودند و آب گرم در اختیار خودمان بود . تا پاسی از شب ، گرد راه شستیم و خستگی در کردیم . شب را استراحت مفصلی داشتیم تا صبح انشالله زود به جاده بزنیم .
روز سوم :
روز سوم مسیرمان را از شابیل آغاز کردیم . در اولین پیچ بعد از شابیل در مسیری سرپایینی که به سمت قوتور سویی می رود ، باز همان گل های زرد به استقبالمان آمدند . مسیر از شابیل تا مشگین شهر آسفالته است ولی مسیری که ما قصد داشتیم ادامه دهیم مسیر سردابه بود که از قوتورسویی جدا می شد . راهخی خاکی ولی بسیار خوب و صاف که اصلا با مسیر ییلاق دیرور قابل مقایسه نبود . به قوتورسویی که رسیدیم ، بساط قصابی و کبابی برقرار بود . اگرچه صبح زود بود ولی هوس کباب کردیم با دوغ . حتی آقای نورانی که گیاه خوار اند نیز نتوانستند در برابر وسوسه سیخ و گوشت تازه مقاومت کنند .
از قوتورسویی به سمت سردابه ، اول مسیر سربالایی است . راه خاکی از داخل قوتورسویی جدا می شود . مسیر تا جایی بالا می رود که کوهی را رد می کنیم و دیگر قوتور سویی دیده نمی شود . بعد از آن مسیر ، بده بستان دارد و بیشتر رو به پایین است . ارتفاعات بالاتر ، مراتعی با گل ها و گیاهان کوچک اند و هر جا آب بیشتری بوده ، گل های زرد مجال یافته و دشت را تصرف کرده اند . مسیر پر از چادر عشایر است .پایین تر که می روی نوع گیاهان عوض می شود . گل ها و گیاهانی بلند و با رنگ های بسیار متنوع ، بویژه در اطراف سردابه ، همه جا را گرفته اند . روستای سردابه بسیار زیباست . شاید بگویم یکی از زیباترین روستاهایی که تا بحال دیده ام . نه خود روستا و معماری اش. نه خود روستا چیز خاصی ندارد . بجز آب گرمی که نمونه اش در مشگین شهر هم بود . آبشاری که انتهای ده است هم در این فصل که هنوز خشکی هوا شروع نشده آب چندانی ندارد . ولی اطراف این ده بهشت بی نظیری است . از انواع گل های بهاری آنچه را که خواسته باشید در اینجا پیدا می شود . مزارع و مراتعی در رنگ های متنوع و زیبا . گل های لاله و شقایق ، خار مریم و …..
از چند کیلومتر مانده به سردابه ، جاده آسفالت می شود . سرپایینی آسفالت ، هیجان انگیز ترین چیزی است که بعد از سه روز رکابزنی اکثرا سربالایی می توان از آن لذت برد . چشمه آب گوارایی هم در همان ابتدای مسیر آسفالت در کنار جاده هست . با ورود به روستا ، بوی آش دوغ سرمستمان کرد و در اولین مغازه ده ، خود را مهمان کردیم به دو سه کاسه از این آش خوشمزه .
از سردابه تا اردبیل ، جاده آسفالته با شیب کم را به سرعت طی کردیم . به اردبیل که نزدیک تر می شدیم مراتع جای خود را به زمین های گندم و سیب زمینی می داد . اگرچه گل های شقایق تمام تلاش خودشان را کرده بودند تا در میان گنم زارها نیز خود نشان دهند ولی رفته رفته کم رنگ تر می شدند و با شروع اولین نشانه های شهر ، از آنها فقط خاطره سفری شیرین بیاد مانده بود .
وارد اردبیل که شدیم با آقای نورانی خداحافظی کردیم . آقا هادی را راهی تهران کردیم و من و آقا عبدالله و آقا یحیی به سمت مهربان و تبریز با اتوبوس راهی شدیم .
اگر قصد اجرای این سفر را دارید موارد زیر حایز اهمیت اند :
1- برای شروع برنامه ، همین جهتی که ما رفتیم مناسب تر است. جهت عکس شیب تند تری دارد .
2- اگر قصد برنامه کوتاه تری دارید بسته با سلیقه تانی می توانید هر یک از روزها را انتخاب کنید و یا هر روز را به دو قسمت تقسیم کنید . در نظر داشته باشید که این برنامه ریزی بر اساس امکان اقامت طراحی شده است که بسیار مهم است .
3- با عشایر مهربان باشید . آنها صاحبان اصلی آن مراتع هستند . در مراتع اگر قصد عکاسی هم دارید مانند میهمان عمل کنید . اجازه بگیرید هم کسی به شما نه نمی گوید ولی محترمانه تر است .
4- منطقه ، منطقه ای سنتی است . شاید پوشش زنان عشایر و آزادی شان در انجام امورات دامداری ، این مسئله را تداعی کند که به راحتی می توان آنها را سوژه عکس قرار داد ولی اینگونه نیست . اگر خواستید حتما اجازه بگیرید و به احتمال زیاد نه می شوید . پس همان بهتر که به عکاسی از طبیعت بپردازید .
5- حتی اگر تابستان به سفر می روید دستکش گرم همراه داشته باشید . این تجربه تگرگ است.
اشتراک ها: بخاری سبلان – فارس نتورک
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت
به این خوبی سپاسگزارم
فوق العاده ای مخصوصا اگه برید قسمت عشایر نشینش ممنون از اشتراک گذاریتون
سال نو مبارک