اگر تورهای گردشگری و ایران گردی را دنبال کرده باشید ، در مورد سوباتان شنیده اید . عکس های زیادی از این منطقه رو در پوسترها، تصاویر تبلیغاتی و … می توان دید و این روزها که شبکه های اجتماعی فراگیر شده ، تصاویر بیشتری از این منطقه رد و بدل می شود . نام سوباتان را اولین بار که شنیدم سخت نبود حدس بزنم که مربوط به کدام منطقه است . اقلیم شمال ایران و نام ترکی یعنی مربوط به مناطق میان استان اردبیل و استان گیلان می شود . قبل از اینکه برنامه مان برای رفتن به سوباتان جدی شود ، حتی موقعیت دقیق آن را نمی دانستم ولی چند سالی بود که می دیدم که گل سر سبد سفرهای تعطیلات خرداد طبیعت گردان ، سوباتان است و معمولا پیاده روی یا دوچرخه سواری از نئور به سوباتان .
طی برنامه ریزی ای که با مریم کردیم ، تصمیم گرفتیم تعطیلات خرداد امسال را به این برنامه اختصاص بدهیم . به علت طولانی بودن و نا آشنا بودن منطقه ، گزینه سفر شخصی رو همون اول حذف کردیم و شروع کردیم به جستجو میان تورها و گروه های کوهنوردی و طبیعت گردی . تعداد تورهایی که در این بازه برای این منطقه برگزار می شد خیلی زیاد و متنوع بود . ولی متاسفانه قیمت هایی که برای اینگونه تورها در نظر گرفته می شود به نظر کمی غیر واقعی است . مثلا در نظر بگیرید درست زمانی که تورهای آنتالیا برای 3 شب با پرواز رفت و برگشت ، هتل و غذا و … در یک هتل 3 ستاره به قیمت 700 هزار تومان به فروش می رسد کمی سخت است پذیرفتن اینکه برنامه پیاده روی از نئور تا سوباتان با کمپ در طبیعت و هزینه غذا به عهده طبیعت گرد ، 670 هزار تومان باشد . به هر حال قیمت نجومی تورهای طبیعت گردی ما را از پیوستن به این گروه ها منصرف کرد و وارد جستجو میان گروه های کوه نوردی شدیم . از میان گروه های کوه نوردی که برنامه های بسیار متنوعی برگزار می کنند و معمولا در برنامه هایشان تدارکات و پیش بینی های لازم برای شرکت نفراتی با توانمندی های مختلف وجود دارد تیم هیات کوهنوردی خلخال است که از قضای روزگار این گروه برای این زمان برنامه داشتند . با نفراتی از گروه که از برنامه های قبلی آشنا بودم تماس گرفتم و از جزئیات برنامه پرسیدم . همه شرایط عالی بود و در برنامه ثبت نام کردیم .
برنامه این گروه هم از تهران و هم از خلخال قابل ثبت نام بود . برای کسانی که از تهران ثبت نام می کردند اتوبوس رفت و برگشت تدارک دیده شده بود و صبح روز 14 خرداد به کنار دریاچه می رسیدند . کسانی که از خلخال ثبت نام می کردند در ترمینال خلخال به تیم پیوسته و با اتوبوسی به کنار دریاچه منتقل می شدند تا شب را در کنار دریاچه سپری کنند . ما به اقتضای شرایط ، گزینه خلخال را انتخاب کردیم .
شاید بد نباشد در مورد مسیر و محلی که قرار بود بازدید داشته باشیم توضیحی بدهم . دریاچه نئور در نزدیکی اردبیل قرار دارد . جاده اردبیل به سمت خلخال را اگر 35 کیلوکتر ادامه دهید به روستای دلیلو می رسید . راهی فرعی از این روستا منشعب می شود که به دریاچه نئور می رسد . این دریاچه در ارتفاع بسیار بالایی قرار گرفته و راه دسترسی به آن نیز اگرچه آسفالته است ولی پرپیچ و پر شیب است. مسیری دسترسی به سوباتان از دریاچه نئور ، برای پیاده روی مسیر ثابت و مشخصی نیست . اگرچه راه آفرودی را که میان این دو منطقه وجود دارد به عنوان راه مبنا می توان در نظر گرفت ولی جدا شدن از این راه و استفاده از مسیرهای جایگزینی که این راه فاصله دارند امکان بهره مندی از طبیعت بکرتری را پیش پای طبیعت گردان قرار می دهد . البته برای اینکار وجود راهنمای مناسب ضروری است .
موقعیت دریاچه را روی مپ ببینید :
موقعیت دریاچه نئور روی گوگل مپ
طبق برنامه قرار بود ساعت 9 شب در ترمینال خلخال باشیم . برنامه ریزی را بگونه ای انجام دادیم که با فراغ بال حرکت کنیم و قبل از این زمان به خلخال برسیم . از مسیر سراب به اردبیل حرکت کردیم . فصل خرداد در منطقه آذربایجان کلا فصل زیبایی است . در مسیر حرکت جاهای مختلف می شد توده گل های زرد را در مزارع و روی کوه ها دید . این مسئله اگرچه باعث لذت ما می شد ولی از طرفی نگران بودیم که با توجه به اختلاف ارتفاع و اختلاف دما ، هنوز زمان گل های زرد و سرخ سوباتان نرسیده باشد و نتوانیم مناظر بی مثال آن را ببینیم .
مزارعی پر از گل های زرد . منطقه سراب .
حوالی ظهر به اردبیل رسیدیم . ناهار را دور دریاچه شورابیل خوردیم و استراحتی کردیم . این دریاچه در داخل شهر اردبیل واقع شده و اطراف آن امکانات مناسبی برای استراحت و تفریح ایجاد شده است . اگر مسیرتان به سمت اردبیل بود استراحتی کوتاه کنار این دریاچه را از دست ندهید .
به سمت خلخال حرکت کردیم . چند کیلومتری از اردبیل بیرون نرفته بودیم که بارش رگباری باران شروع شد. باران با چنان شدتی می باید که ادامه مسیر میسر نشد . گوشه ای پارک کردیم و به انتظار اتمام باران نشستیم . تقریبا مطمئن بودیم که با این بارانی که بارید تقریبا امکان ادامه برنامه وجود نخواهد داشت . باران که تمام شد و راه افتادیم دیدیم که گویا بارندگی فقط در محدوده اردبیل بوده و اطراف نئور خشک بود .
به خلخال رسیدیم . خلخال شهر بزرگی نیست ولی شهری زیباست . اگرچه قرار گرفتن در نزدیکی شهرهای شمالی ، زیبایی های این منطقه را تحت الشعاع قرار داده و کمتر مورد توجه گردشگران قرار می گیرد ولی در نزدیکی های این شهر می توان لحظات خوشی را تجربه کرد . با میزبانمان هماهنگ کردیم . ماشین را در حیات منزل ایشان پارک کردیم . مادر میزبانمان اصرار داشت قبل رفتن استراحتی داخل منزل داشته باشیم . حسابی خجالتمان داد و قبل از عزیمت به صرف بهترین ها میهمانمان کرد .
ساعت 9 ترمینال خلخال بودیم . دوستانمان دیر کردند . انتظار طولانی داشتیم تا جمع شدن همه . ساعت 11 بود که به سمت نئور حرکت کردیم . خسته بودم و در فرصت نه چندان طولانی که تا نئور داشتیم سعی کردم چرتی بزنم . از دلیلو به سمت نئور که پیچیدیم تکان های جاده خواب را از سرمان پراند . وسط های راه بودیم که چند بار صدای دنده عوض کردن و جیر جیر آمد و در حالی که اتوبوس عقب عقب بر می گشت راننده فریاد زد یکی بره سنگ بندازه پشت اتوبوس . یکی از نفرات داد زد همه بپرین پایین و ازدحامی شد . همه چی خیلی سریع رخ داد ولی اون لحظه تصمیم گرفتم بجای رفتن به سمت در سر جایم محکم بنشینم . سرمون رو خم کردیم پایین و صندلی را محکم چسبیدیم . اتوبوس عقب عقب رفت و بعد کمی بالا و پایین پریدن که نشان می داد وارد خاکی شده ایم با ضربه ای متوقف شد . اتوبوس به لبه کوه کنار جاده برخورد کرده بود و ایستاده بود . به خیر گذشته بود .
پیاده شدیم . کاملا تاریک بود . آسمان صاف بود . بعد از مدت ها آسمانی پر ستاره رو می دیدیم که کهکشان راه شیری وسطش کاملا مشخص بود . هوا اگرچه سرد بود ولی آسمان تماشایی بود و زیبا .
تلاشمان برای درآوردن اتوبوس ناکام ماند .. سوار بر نیسان به نئور رفتیم. ساعت 3 نصفه شب شده بود . هوا سرد بود و ما بی خواب . چادر رو برپا کردم و سریع خوابیدیم . راستش هوا سردتر از اونی بود که فکرش رو می کردم . ولی استراحت در آن هوای لطیف کنار دریاچه لذتی داشت .
حدود ساعت 6 بود که با نور خورسید از خواب بیدار شدم . بعضی از اعضای گروه بیدار بودند و آتشی روشن کرده بودند . من هم نیاز به آتش رو احساس می کردم . شعله ای از آتششون رو گرفتم و کنار چادر برای خودمون اتیش کوچیکی بپا کردم . مریم هنوز خواب بود . آبی جوش آوردم و غذای محبوبم سیب زمینی ذغالی لای ذغالا آماده شد برای یک صبحانه اعیانی در طبیعت .
شب که رسیدیم دریاچه کامل دیده نمی شد . فقط از بازتاب نور ماه و ستاره ها می شد تشخیص داد که جلوتر آب است . ولی صبح فضا خیلی رویایی بود . دریاچه بزرگ و زیبا بود . نور خورشید روی دریاچه می درخشید . اطراف دریاچه هم تا چشم کار می کرد پر بود از گل های زرد . و تعداد زیادی مسافر که شب رو اونجا کمپ زده بودند .
ساعت 9 بود که شروع به حرکت کردیم . جایی که ما شب اتراق کرده بودیم ساحل غربی دریاچه بود . برای رفتن به سوباتان باید قسمت جنوبی دریاچه را دور می زدیم و از مسیر خاکی که در ابتدا سربالایی نسبتا تندی هم داشت راه را ادامه می دادیم. ارتفاع که می گرفتیم تصویر دریاچه زیباتر و رویایی تر می شد . تا اینکه بعد از گذر از اولین گردنه ، دریاچه پشت کوه ها پنهان شد . مسیر پر بود از آویشن و چای کوهی . بارمان نسبتا سنگین بود و راهمان دور . پس از چیدنشان صرف نظر کریدم و فقط به بوییدن و تماشایشان بسنده کردیم .
بعد از حدود 1.5 ساعت پیاده روی به بالاترین نقطه مسیر رسیدیم . از اینجا طبق نظر راهنما راهمان را از مسیر خاکی جدا کردیم و از مسیر مالرویی در خط الارس کوه ها به مسیر ادامه دادیم .
زیاد طول نکشید که به دره ای پر از گل های زرد رسیدیم . همانطور که حدس می زدم ، امسال سال خنک تری بود و هنوز گلها کامل باز نشده بودند . درست است که همه جا می شد گل های زرد را دید ولی غنچه هایی که هنوز باز نشده بودند حداقل 5 برابر گل ها بودند . توده های برف در دامنه های شمالی در حال آب شدن بودند و از زیر آنها آب زلال جریان داشت که کمی پایین تر جریان های آب داخل دره ها را ایجاد می کردند .
از اینجای مسیر به بعد تقریبا راه هموار و آسانی را ادامه دادیم. با سرعتی آرام که فرصت مناسبی فراهم می کرد تا از زیبایی های مسیر استفاده کنیم .
تقریبا ساعت 2 بود که برای ناهار توقف کردیم. بلافاصله بعد از ناهار در مسیر پیش رو در سراشیبی تندی به داخل دره های روبه رو سرازیر شدیم . با پایین رفتن ارتفاع ، تغییر اقلیم کاملا محسوس بود . رطوبت هوا افزایش می یافت . خاک خیس بود و از میان ابرها می گذشتیم . گل های شقایق هنوز غنچه بودند و فقط در بعضی جاهای آفتاب گیر تعداد نه چندان زیادی باز شده بودند . به کلبه های روستایی رسیدیم که اطرافشان را علف های بلند فرا گرفته بود . از میان این مسیرها ، حدود 3 ساعت پیاده روی داشتیم تا در نهایت قبل از غروب آفتاب به محل کمپ رسیدیم . جایی که برای کمپ در نظر گرفته شده بود ، ییلاقی در نزدیکی آبشار ورزان بود . چادرها را برپا کردیم . شام کباب بره بود بسیار خوشمزه ای بود که خستگی راه را از تن بیرون می کرد . فضای اطراف بسیار زیبا بود ولی ما کهخ رسیدیم آخرین رمق های خورشید بود . صبح فرصت مناسب تری برای لذت بردن از زیبایی های اطراف بود .
صبح تا حدود ساعت 11 به گشت و گذار در اطراف پرداختیم و عکاسی از تصاویر بی بدیل منطقه . عده ای به بازدید از آبشار رفتند ولی ما گشت و گذار در طبیعت ییلاق را ترجیح دادیم . ساعت 11 چادرها جمع آوری شد و به سمت سوباتان حرکت کردیم . از کمپ تا سوباتان کمتر از 2 ساعت راه بود .
از سوباتان سوار نیسان شدیم و تا کیشون بن نیسان سواری کردیم . نیسان سواری از ییلاق تا کیشون بن از وسط جنگل های انبوه و مسیری که مه گرفته بود خیلی لذت بخش بود . حوالی ساعت 5 به رسیدیم .
با اتوبوس به سمت خلخال حرکت کردیم و از آنجا ماشینمان را برداشته و راهی خانه شدیم .
در این سفر نکات زیر حایز اهمیت اند :
گل های زرد و سرخ مسیر بسیار زیبا هستند و وسوسه چیدن آنها با درک زیبایی ها از نزدیک چند برابر می شود . با این وسوه مبارزه کنید . چون این گل ها وسیله بقای نسل گیاهان هستند و با چیده شدن این گلها ، سال های بعد گلی وجود نخواهد داشت .
تا حد امکان از مسیرهای پاکوب حرکت کنید و وارد مراتع نشوید . جدای از بحث آسب دیدن گل ها و عدم امکان ازدیاد گیاهان ، این مراتع ، چراگاه دام های عشایر اند . آسیب رساندن به آنها حق الناس است . کاری نکنیم که مردم بومی از دیدن مهمان ها رنجیده خاطر شوند .
مسیرهای منتهی از نئور به سوباتان زیادند . اگر نا آشنایید از راه اصلی خاکی حرکت کنید . اگر قصد استفاده از مسیرهای مالرو را دارید حتما راهنمای محلی مطمئن داشته باشید .
در مسیر چشمه به اندازه کافی هست و نیازی به حمل مقدار زیاد آب نخواهید داشت .
هوای اطراف دریاچه در این فصل سال سرد است . حتما تجهیزات مناسب همراه داشته باشید .
در اطراف دریاچه سرویس بهداشتی ساخته شده است که متاسفانه به علت عدم نگهداری مناسب و کم لطفی گردشگران ، در دوره ای که ما بودیم اصلا قابل استفاده نبود .
برای حمل بارهای سنگین و انتقال آن از دریاچه تا محل کمپ از نیسان استفاده کریدم . می توانید به این گزینه فکر کنید .
تا جایی که نزدیک جاده خاکی بودیم مسیر پر بود از دوچرخه سوارانی که برای طی این مسیر آمده بودند . اگر اهل رکاب زنی هستید خرداد 96 را از دست ندهید . احتمالا برای آن زمان من هم تصمیم بگیرم این راه را با دوچرخه هم امتحان کنم .
طبیعت زباله دان نیست . اگر سوباتان امروز بکر است فکر کنیم که قبلا خیلی جاهای دیگر هم بکر بوده اند و با باز شدن پای انسان به زباله دان تبدیل شده اند . حداقل مانده ها را حفظ کنیم تا نوبت بازگرداندن از دست رفته ها برسد .
گذشتن از ابرها
سفرنامه مختصر و مفیدی بود و کلی هم استفاده کردیم.