توریستهایی که با آلمان سفر می کنند ، بیشتر علاقه مند به بازدید از شهرهای بزرگ آلمان مانند برلین ، مونیخ و هامبورگ هستند . این شهرها در کنارجذابیت های بسیاری از نظر تاریخی و فرهنگی برای بازدید کنندگان دارند دارای زیرساخت های بسیار مناسبی برای گردشگری هستند . ولی بسیاری از گردشگران ، علاقه مند به گذراندن تعطیلات در شهرهای کم جمعیتی هستند که در اکثر مواقع ، سورپرایزهای زیادی برای گردشگران در دل خود جای داده است . یکی از هدف های مهم گردشگری آلمان ، شهر کوچک لوبک در شمال آلمان است .
اولین بار در مورد لوبک از یکی از دوستانم شنیدم . در سفری که به برلین داشتم ، از طریق سیستم اشتراک خودرو ، با راننده ای که اهل لوبک بود آشنا شدم . گزارش کامل سفر برلینم را می توانید در آدرس زیر مطالعه نمایید :
باران که از کردهای ترکیه بود و در آلمان بزرگ شده بود در مورد لوبک بسیار تعریف کرد . ساکن لوبک بود و در بازگشت از برلین مرا لوبک پیاده کرد تا از آنجا با قطار به کیل برگvدم . در مدت زمان محدودی که تا زمان حرکت قطار در شهر کیل بودم ، شیفته این شهر شدم و تصمیم گرفتم در فرصتی مناسب حتما سفر مفصلی به این شهر داشته باشم .
لوبک به کیل بسیار نزدیک است و تنها 88 کیلومتر فاصله دارد و لذا در برنامه ای یکروزه می شد به خوبی دیدنی های این شهر را دید و بازگشت .
از طریق یکی از کارمندان شرکت آلمانی که باهاشون کار می کردیم ، مطلع شدم که روز یکشنبه فستیوال و نمایشگاهی در شهر لوبک برپا می شود . این نمایشگاه که گویا هر ساله در روزهای آخر اردیبهشت برگزار می شود ، برنامه ای است بریا نمایش فرهنگ سنتی مردم منطقه شمال آلمان . همه شهر ها و روستاهایی که در این محدوده قرار دارند ، در این نمایشگاه غرفه دارند و هر کدام سعی می کننذ گوشه ای از فرهنگ خود را به نمایش بگذراند .
برنامه سفر را با چند نفر از دوستانم مطرح کردم و تیم 5 نفره ای را برای این سفر آماده کردیم . از مزایای سفرهای گروهی در آلمان این است که می توان از بلیط های گروهی قطار استفاده کرد که نسبت به بلیط تکی بسیار ارزانتر است ( واقعا بسیار ارزانتر شاید در حد 70 درصد ارزانتر ) . لذا بریا سفر ، قطار را انتخاب کردیم . ساعت 6 صبح راهی ایستگاه راه آهن شدیم و به سمت لوبک حرکت کردیم .
مسیر کیل تا لوبک در امتداد خط ساحلی شمالی آلمان است و بعضی جاها به دریا نزدیک تر و بعضی جاها دورتر می شود . اقلیم این منطقه اکثرا دشت سرسبزی است که کمابیش درخت هم در آن دیده می شود . در مسیر در جاهای مختلف مرداب ها و دریاچه های کوچکی دیده می شود و مثل همه آب هایی که اینجا دیدم پر است از انواع پرنده های آبی مثل غاز و اردک . بعضی صحنه ها انقدر دل انگیز بود که آرزو می کردم کاش فرصت و امکان بیشتری داشتم تا این مسیر را پیاده طی کنم و از همه زیبایی های مسیر لذت ببرم .
به لوبک که رسیدیم از همان ابتدای ورود به ایستگاه مشخص بود که شهر با آن شهری که در بازگشت از برلین دیده بودم تفاوت بسیار دارد . شلوغ بود و پر جنب و جوش . خیل مسافرینی بودند که سرازیر شده بودند برای بازدید از نمایشگاه .
لوبک در اصل شهر زیاد کوچکی نیست ولی قسمت باستانی شهر که در حقیقت قلعه ای قدیمی است ، قسمت کوچکی از شهر را شمامل می شود و تقریبا بطور کامل از شهر جدا شده است .
از ایستگاه به سمت بخش قدیمی شهر که حرکت کردیم ، دروازه قلعه اولین چیزی بود که توجه ما را به خود جلب کرد . این قلعه شبیه قلعه هایی است که در کارتون ها دیده بودم . دقیقا یادم نمی آید کدام کارتون ولی دیدن این تصویر ، حس آشنایی از یک تصویر قدیمی کارتونی بود . شاید شما بتوانید کمک کنید که تصویر مال کدام کارتون بوده است ولی هرچه بود حس صمیمی و لذت بخشی از بودن در آن قلعه قدیمی القا می شد .
اطراف قلعه را کانال آب نسبتا بزرگی فرا گرفته است که خندق دفاعی شهر بوده است و علاوه بر آن برای انتقال بار از کنار دریا به داخل شهر نیز مورد استفاده قرار می گرفته است . در حال حاضر ، فضای بسیار دل انگیزی را در کنار شهر ایجاد کرده است .
جلوی ورودی قلعه ، فضای سبز بسیار بزرگی قرار داشت که در آن گروه هایی مشغول برپایی سن و آماده سازی تجهیزات برای اجرای برنامه بودند و جمعیت زیادی از مهمان ها که از فضای سبز برای استراحتی کوتاه بهره می گرفتند .
ورودی قلعه ، هنوز هم مانند گذشته بکار گرفته می شود و هنوز هم در ورودی قلعه است . با گذر از خیابان سنگفرش وارد لوبک شدیم . اولین فضاهای ورودی شهر نیز برای نمایشگاه مورد استفاده قرار گرفته بود و همه جا پر بود از غرفه های مختلف . طبق تجربه ای که از سفرهای پیشین داشتم ، بعد از ورود به شهر ، اولین کاری که کردم این بود که سراغ تورهای رایگاه شهرگردی را گرفتم . بعد از پرس و جو از چند نفر بالاخره محل تور را پیدا کردیم . ولی شروع تور ساعت 11 بود و هنوز ساعت 8 بود . فرصت را غنیمت شمردیم و به کنکاش های پراکنده خود در شهر پرداختیم تا زمان تور برسد .
شهر پر بود از اشیا و علایمی که راهی به گذشته این شهر بودند . از کشتی های بادبانی بزرگ که در کنار کانال و دریا پهلو گرفته اند تا مردمی که به لباس های سنتی ملبس شده اند و غذا یا کاردستی ای از گذشته را به نمایش گذاشته اند .
در داخل شهر ، سن هایی تدارک دیده بودند برای اجرای موسیقی و گروه های موسیقی مختلف روی این سن ها مشغول اجرای برنامه بودند . برنامه اجرا هم چاپ شده بود و در اختیار مسافران قرار می گرفت . گروه ها در طی مسیر مشخصی حرکت می کردند و در ساعت های مختلف در سن های مختلف برنامه اجرا می کردند . ما در مسیر حرکت مان چند تا از این گروه ها را دیدیم . اگرچه از زبانشان خیلی کم متوجه می شدیم ولی جذابیت موسیقی شان و لذتی که مردم از تماشای آن می بردند برای ما هم لذت بخش و دیدنی بود .
ساعت 11 که شد به محل شروع تور آمدیم . خانم پا به سن گذاشته تپلی راهنمای گروهمون بود که بسیار خوشرو و با حوصله بود و به سوالات با دقت تمام پاسخ می داد . چند نکته را از زندگی مردم شمال آلمان در دوران گذشته که برایم جالب بود اینجا می گذارم :
قدیمی ترین خانه ای که در لوبک وجود دارد و در حال حاضر هم مورد استفاده است ( به عنوان موزه ) مربوط به قرن 12 میلادی است . یعنی 800 سال قبل . نکته جالبش بحث 800 سال نبود بلکه این مسئله که یک ساختمان معمولی همچنان مورد استفاده است برایم جالب بود .برای بناهایی مثل مساجد و کلیساها که با دیدگاه های خاص ساخته شده اند این طول عمرها زیاد عجیب نیستند .
در معماری بنناهای شمال آلمان ، شیروانی هایی با شیب تند استفاده می شود . در نماهایی که خانه های لوبک از بالا دیده می شوند همین شیب ها دیده می شود ولی در روبروی این ساختمان ها ، این شیب دیده نمی شود . خانم راهنما توضیح داد که جلوی این ساختمان ها ، فقط دیواره ای برای نما احداث شده و ساختمان بزرگتر نشان داده شده است . نما تا جایی بالا رفته که کل شیروانی را بپوشاند و بجای مقطع مثلثی ، نمایی کامل دیده می شود .
در اکثر خانه های شمال آلمان و هلند، خانه هایی که در کنار هم ساخته شده اند خیلی باریک اند و به اصطلاح بنگاه دارها برشان خیلی کم است . در دوره های پیشین ، مالیاتی که از خانه ها گرفته می شد نه بر اساس متراژ خانه ها بلکه بر اساس متراژ بر ساختمان بوده است . لذا در معماری ها تلاش می شده است کمترین بر ممکن برای خانه در نظر گرفته شود و خانه ها باریک و دراز ساخته شوند .
بیشتر خانه هایی که در کوچه های لوبک در گذشته ساخته شده اند ، نسبت به کف کوچه پایین ترند . در کنار در ورودی خانه ها ، شیاری وجود دارد مشابه سیستمی که بریا تغییر جریان آب در جوی های کشاورزی ایران مرسوم است . خانم راهنما توضیح داد که کوچه ها و خانه ها را در گذشته طوری می ساختند که در زمان مد ، آب کوچه ها را فرا می گرفت . اینکار برای این بوده که مردمی که اکثرا به دریانوردی مشغول بودند بتوانند با قایق بارهایشان را تا دم در انتقال دهند . و این شیارها برای این بود که در مواقع مورد نیاز ، از ورود آب به حیاط خانه جلوگیری کند .
شمال آلمان منطقه ای پست است و پر آب و پر باران . در گذشته که در روستاها همه دامدار بودند همه جار پر بوده از فضولات حیوانی و با بارش های مکرر باران ، همه آلودگی های سطحی وارد آبهای زیرزمینی می شدند . لذا چاه ها عامل انتقال بیماری های عفونی در روستاها بودند . بنابراین مردم تا حد امکان از آب آشامیدنی استفاده نمی کردند و بجای آن از آبجو استفاده می کردند . آبجو به دلیل داشتن مقداری الکل ، مشکل انتقال عفونت را کمتر می کرد . در آن زمان حتی نوزادان نیز با آبجو سیراب می شدند .
ساختار لوبک مانند بسیاری از شهرهای قدیم ، قلعه ای به شکل دایره با دیواره ها و خندق پیرامونی است که در جای جای آن برج های دیدبانی کانند مناره کلیسا وجود داشته است که در حال حاضر تعدادی از آنها باقی مانده است . در مرکز شهر نیز کلیسا قرار گرفته است .
لوبک پر بود از کشتی های بادبانی که توسط پرسنلی با لباس های سنتی مانند آنهایی که در فیلم های دزدهای دریایی دیده ایم هدایت می شدند . فرصت نشد تا مسیری را با این کشتی ها سفر کنیم .
در کنار دریا بودیم که با صدای انفجاری به هوا پریدیم . من خیلی ترسیدم و پشت دیواری سنگر گرفتم . وقتی دیدم همه مردم عادی دارند نگاه می کنند دورو برم رو بررسی کردم و دیدم که از یکی از این کشتی ها توپ شلیک شده است . ای بابا عطسه ای ، سرفه ای ، خبری ، یالله ی چیزی آخه …
در میدان وسط شهر ، تیمی داشتند نمایش بازی می کردند . چیزی مشابه شبیه خوانی های خودمان . مردم دورشان جمع شده بودند . با قهرمان داستان که نمی دانم کی بود عکس یادگاری گرفتم .
در یکی از غرفه ها ، کلاه خود ، زره ، نیزه و شمشیرهای قدیمی را به نمایش گذاشته بودند . انواع مختلفی از هر کدام . به نظرتون بهم میاد گلادیاتور بشم ؟
و بعد از آن از کارگاه سنگتراشی و مجسمه سازی با ابزارهای سنتی بازدید کردیم .
خیابان اصلی پر بود از غرفه های اغذیه فروشی . از خوکی که یکپارچه کباب شده بود تا ماهی هایی که روی آتش پخته می شدند .غرفه فلافل فروشی رو هم بازدید کردیم . نمایندگی انحصاری فلافل آبادان و حومه در شمال آلمان
لباس های سنتی در بین بازدید کنندگان هم زیاد بود . دزد دریایی ، کاپیتان ، شوالیه ، پاپ ، فرشته های سیندرلا و … رو بین مردم دیدیم .
بازدید از شهر که تمام شد به جلوی دروازه رفتیم . برنامه شروع شده بود و همه با اشتیاق تماشا می کردند . جالب این بود که تعداد زیادی از ایرانی ها را هم در این مراسم دیدیم . لوبک شهری نیست که زیاد مورد توجه ایرانی ها باشد ولی ایرانی ها در هامبورگ زیادند و در برنامه های اینچنینی ، از هامبورگ می آیند .
هوا کم کم تاریک می شد که به سمت ایستگاه راه آهن حرکت کردیم و راهی خانه شدیم .
لطفا نظرات خود را در مورد این نوشته در انتهای پیام بگذارید تا در بهبود نوشته هایم کمک کند .
ادامه عکس های این سفر را می توانید در گالری زیر ببینید :
به قول سعدی علیه الرحمه:
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی
خیلی خیلی با حال بود. یاد و خاطرات سفر به دیار ژرمن ها زنده شد. البته من تو این سفر در معیت شما نبودم با یکسری دیگه از دوستان رفته بودم. امیدورام دوباره قسمت بشه و با هم یه سفر دیگه به اون دیار سبز داشته باشیم.
آقا ما توو این چند هفته ی اخیر هر وقت سرمون خلوت شد اومدیم سایت شما ، سفرنامه هاتونو خوندیم و کیف کردیم.
هم عکسا عالیه و هم روایت نوشتاری شما.
روایتت از سبک معماری و آداب و رسوم جاهایی که بازدید کردی ، دلنشینه .
شاید اگر تاریخ سفر هم ذکر بشه گزارشتون کاملتر بیشه. چون اینطور متوجه شدم که تاریخ بارگذاری سفرنامه در سایت ، با تاریخ سفر فاصله ی زیادی داره.
دم شما گرم
دوست من ممنونم از اینکه به نوشته های من توجه داشتید . سعی می کنم در گزارش های بعدی مورد مد نظر شما را رعایت کنم . وقتی که برای مطالعه نوشته ها می گذارید باعث دلگرمیه . ممنون
اشتراک ها: دیدنی های شهر هامبورگ آلمان – رادیو موزیک – دانلود آهنگ جدید